هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عمری که در راه عشق و درد گذرانده سخن میگوید و خود را همچون سایهای از پیر مغان میداند. او از زهد و رندی سخن میگوید و عهد بسته که تنها به خدمت رندان بپردازد. شاعر از خضر سعادت کمک میخواهد تا به مقصود خود برسد و در پایان از زخمهای نهان در دلش سخن میگوید که امیدوار است روزی آنها را آشکار کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص و نمادهای عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۹۵
عمریست که من خاک ره درد کشانم
چون سایه قدم بر قدم پیر مغانم
از زهد برندی چو فتادم چه تفاوت
آن روز همین بودم و امروز همانم
با پیر مغان بسته ام اینعهد که دیگر
جز خدمت رندان نکنم تا بتوانم
ای خضر سعادت مددی تا چو خط یار
خود را بلب چشمه حیوان برسانم
اهلی بدلم زخم نهان کز ستم اوست
روزی بتو بنمایم اگر زنده بمانم
چون سایه قدم بر قدم پیر مغانم
از زهد برندی چو فتادم چه تفاوت
آن روز همین بودم و امروز همانم
با پیر مغان بسته ام اینعهد که دیگر
جز خدمت رندان نکنم تا بتوانم
ای خضر سعادت مددی تا چو خط یار
خود را بلب چشمه حیوان برسانم
اهلی بدلم زخم نهان کز ستم اوست
روزی بتو بنمایم اگر زنده بمانم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.