هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که بدون معشوق، زندگیاش پوچ و بیمعنا بوده است و خود را بندهای در برابر شاهمعشوق میداند. شاعر از فداکاریهای خود در راه عشق میگوید و حتی حاضر است به خاطر معشوق، تحقیر شود. در نهایت، او خود را در خدمت معشوق میداند و از عشق به عنوان نیرویی فرخنده یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه پیچیده است که درک کامل آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۹۹۶
عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام
در حیرتم که بیتو چرا زنده بوده ام
از من متاب روی که در ملک دلبری
هر کس که شاه بود منش بنده بوده ام
دایم هوای لعل لبی پخته ام چو شمع
پروانه وار کشته یک خنده بوده ام
چون عیسی آفتاب رخی بوده همدمم
تا بوده ام بطالع فرخنده بوده ام
چون گل هوای اطلس شاهی نکرده ام
آزاده دل چو سرو کهن زنده بوده ام
خونم بریز و پیش سگانم فکن که من
در خدمت سگان تو شرمنده بوده ام
اهلی اگرچه شیر فلک صید من شده
من پیش پای دوست سر افکنده بوده ام
در حیرتم که بیتو چرا زنده بوده ام
از من متاب روی که در ملک دلبری
هر کس که شاه بود منش بنده بوده ام
دایم هوای لعل لبی پخته ام چو شمع
پروانه وار کشته یک خنده بوده ام
چون عیسی آفتاب رخی بوده همدمم
تا بوده ام بطالع فرخنده بوده ام
چون گل هوای اطلس شاهی نکرده ام
آزاده دل چو سرو کهن زنده بوده ام
خونم بریز و پیش سگانم فکن که من
در خدمت سگان تو شرمنده بوده ام
اهلی اگرچه شیر فلک صید من شده
من پیش پای دوست سر افکنده بوده ام
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.