هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و عشق نافرجام می‌گوید. او با بیان تصاویر شاعرانه مانند رعد و ابر بهاری، سگ کوی معشوق و خاک ره کوزه‌گران، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و این زندگی بدون او را مانند مرگ می‌داند. او از صبا می‌خواهد که پیام دلش را به معشوق برساند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۹۸

دل با تو بگفتار و زبان با دگرانم
در دیده تو منظور و بمردم نگرانم

دور از توتنم خسته و دل ریش و جگر چاک
مردن به ازین عمر که من میگذرانم

از هجر تو چون رعد که با ابر بهاریست
فریاد زنان گریه کنان جامه درانم

از شوق سفال سگ کوی تو همه عمر
در کوی وفا خاک ره کوزه گرانم

بر گیسوی حورم تنوان بست بز نجیر
زینگونه که من بسته زلف پسرانم

ای پیک صبا سینه چو چاکست در آخوش
با دل خبری گو که من از ببخبرانم

اهلی نظرم بر قد آن سرو بلندست
هر چند فقیرم نه ز کوته نظرانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.