هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که برای یک نگاه از معشوق، همه رنج‌ها را تحمل می‌کند. او از دنیا و نعمت‌های آن چشم‌پوشی کرده و فقط به زیبایی معشوق می‌اندیشد. شاعر حتی حاضر است به خاطر معشوق، خود را فدا کند و از عشق او به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی به جنون رسیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری و جنون عاشقانه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۹۹

بیک نظر که بر آن مه شب وصال کنم
هزار ساله جفای فلک حلال کنم

نظر بهیچ ندارم ز نعمت دو جهان
مگر نظاره آن حسن و آن جمال کنم

خیال وصل تو با آنکه شد محال مرا
مجال و هم نه اندیشه محال کنم

بزیر پای سمند تو گر دهد دستم
بدست خویش سر خویش پایمال کنم

اگر چه عاشق و مستم چنان نیم مجنون
که نسبت تو سیه چشم با غزال کنم

ز من مجو سر و سامان که من نه آن مستم
که زشت و خوب و بد و نیک را خیال کنم

اگر ز بخت تفال گهی کنم اهلی
نظر بمصحف روی خجسته فال کنم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.