هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از سفر معنوی و بازگشت به سوی معشوق (یا خدا) سخن میگوید. با وجود رانده شدن و سختیها، عاشق همچنان پایدار و وفادار میماند و با رنجهای بسیار بازمیگردد. تصاویری مانند ریختن خون از چشم، شبهای هجران، و بازگشت مانند مرغ سحر، همه نشاندهندهی عشق بیقرار و ایثارگرانه است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۰۰۱
در سجود آستانت از سفر باز آمدیم
گر بپا رفتیم از کویت بسر باز آمدیم
چو مگس هر چند مارا راندی از خوان وصال
ما اسیران بلا کش بیشتر باز آمدیم
ریختیم از دیده خون تا ره بکویت یافتیم
عاقبت سویت بصد خون جگر باز آمدیم
بس شب هجران سبر کردیم تا صبح وصال
در گلستان تو چون مرغ سحر باز آمدیم
گر چه رفتیم از نظر چون اشک اهلی یکدوروز
با هزاران دردمندی در نظر باز آمدیم
گر بپا رفتیم از کویت بسر باز آمدیم
چو مگس هر چند مارا راندی از خوان وصال
ما اسیران بلا کش بیشتر باز آمدیم
ریختیم از دیده خون تا ره بکویت یافتیم
عاقبت سویت بصد خون جگر باز آمدیم
بس شب هجران سبر کردیم تا صبح وصال
در گلستان تو چون مرغ سحر باز آمدیم
گر چه رفتیم از نظر چون اشک اهلی یکدوروز
با هزاران دردمندی در نظر باز آمدیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.