۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۳

با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم
آهی مباد کز جگر گرم برکشم

من آن گلم که آتش سوزنده ام تمام
آن به که باد نسازد مشوشم

گر ناله یی کنم نه ز بیدردیم بود
من عاشق صبورم و با درد خود خوشم

چشم تو ساقیم شد و دشمن زرشک سوخت
او می خیال دارد و من زهر میچشم

از آه گرم و سرد نشد دیده روشنم
با آنکه همچو شمع همه شب در آتشم

آلوده دامنم نشماری که در رهت
چون آب دیده پاک دل و صاف و بیغشم

اهلی منم که چون سگ دیوانه روز و شب
سر گشته هر طرف ز پی آن پریوشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.