۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۶

ظن مبر کز دود دل پیشت شکایت میکنم
با تو از بیداد بخت خو حکایت میکنم

من که باشم؟ کارزو باشد بپا بوست مرا
از سگانت التماس این عنایت میکنم

نامت از غیرت نگویم لیک مقصودم تویی
قصه شیرین اگر گاهی روایت میکنم

گر چه قصد جان من دارد سگت با اینهمه
ترک جان میگیرم و او را حمایت میکنم

کعبه مقصود را اهلی نهان کردن ز خلق
غایت جهل است و من سعیی بغایت میکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.