۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۷

نه تاب وصل و نه صبرم کز و کناره کنم
دلم دست بخواهد شدن چه چاره کنم

ز دل بتنگ چنانم که خواهمش آرم
ز چاکسینه یرون و هزار پاره کنم

نماند تاب غمم نیست چاره یی زان به
که خویش را دو سه روزی شرابخواره کنم

زبسکه بر در او گشته ام شود شرمم
که دیگر آن در و دیوار را نظاره کنم

بشیشه نسبت قلبم توان ولی نتوان
که نسبت دل سختش بسنگ خاره کنم

میان خار ملامت چو مردم چشمم
نه مردمم اگر از این میان کناره کنم

مگو که ترک کن از عشق و شادزی اهلی
نمی توانم اگر نی هزار باره کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.