۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱۰

تو عیش کن بفراغت که من سپند توام
بسوز آتش دل دفع هر گزند توام

غبار دیده بر گرد رهگذارت از آن
گشاده چشم براه سم سمند توام

دل کباب مرا نیست غیر گریه تلخ
ز بسکه سوخته لعل نوشخند توام

شراب تلخ چنانم کجا برد از هوش
که تلخی سخنی از لب چو قند توام

تراست ناز و مرا صد نیاز چون اهلی
تو سرو ناز منی من نیازمند توام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.