۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱۵

حسرت فرو خورم چه به رویت نظر کنم
وانگه بگریه افتم و از دل به در کنم

مست از می خیال توام آنچنان که نیست
پروا که با تو نیز سخن یا نظر کنم

تو مست جام غیری و مهمان دیگری
من در تنور سینه کباب جگر کنم

خواهم ز رشک یاری آنشمع ای رقیب
آهی کشم که بزم تو زیر و زبر کنم

اهلی اگرچه جور ز حد شد گمان مبر
کاندیشه حریفی و یار دگر کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.