هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد فراق و عشق بی‌پاسخ است. شاعر از ناتوانی در رسیدن به معشوق، سوختن در آتش عشق و التماس برای توجه او سخن می‌گوید. او خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در راه عشق می‌سوزد، اما از پریدن به سوی شمع معشوق ناتوان است. شاعر از معشوق می‌خواهد که حتی اگر وصل ممکن نیست، با نگاهی یا بویی او را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، احساسات شدید و درد عشق بی‌پاسخ ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۱۸

ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم
زان خار شدم کز تو بریدن نتوانم

فریاد که از شوق جمال تو هلاکم
وز نازکی خوی تو دیدن نتوانم

از گوشه ابروی توام چشم گشادست
هرچند کمان تو کشیدن نتوانم

ای یوسف مصری به زکاتم نظری کن
چون گوهر وصل تو خریدن نتوانم

پروانه صفت بال و پرم سوختی ایشمع
تا پیش تو گستاخ پریدن نتوانم

بویی بفرست ای چمن حسن تو باری
گر من گلی از باغ تو چیدن نتوانم

زهرم مده و صبر مفرما ز رخ خود
کاین چاشنی تلخ چشیدن نتوانم

اهلی به طپیدن نرهد کس ز کمندش
تسلیم شو چونکه رهیدن نتوانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.