۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۶

پیش تو ایطبیب جان بسکه ز خویش میروم
حال نگفته از درت بادل ریش میروم

از همه کس چو ذره ام پیش تو آفتاب پس
گر بمنت نظر بود از همه پیش میروم

پیش زبان مدعی چون مگسم چه غم بود
من که بباد نوش تو بر سر نیش میروم

پیش تو آفتاب اگر ذره صفت ز جا روم
مهر تو میکشد مرا من نه بخویش میروم

عشق بتان شد از ازل کیش من ایخدا پرست
عیب چه میکنی مرا کز پی کیش میروم

منکه چو طفل اشک خود زاده کوی دوستم
اهلی از آن درم مکن منع که بیش میروم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.