۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳۱

منعت از همنفسان چند بصد پند کنم
من که خود دلشده ام منع کسان چند کنم

بیوفایی مکن از دوری من حمل که من
گر کنار از تو کنم بهر زبان بند کنم

جای دوری بود از رشک رقیب تو ولی
چون زیم بیتو و خود را بچه خرسند کنم

بیتو در صبر زیم عمری و باز آنهمه صبر
صرف یکخنده آن لعل شکر خند کنم

طعنه بر شورش مجنون نتوان زد اهلی
من دیوانه چرا عیب خردمند کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.