هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجها و حیرتهای خود سخن میگوید. او از ملامتهای دیگران خسته شده و خود را در میان خارهای ملامت، حیران و پریشان میبیند. او از زندگی ناامید شده و به دنبال چارهای میگردد، اما راهی نمییابد. شاعر همچنین از تناقضهای درونی خود سخن میگوید، مانند اینکه ادعای مسلمانی میکند اما در عمل بتپرستی میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'بت پرستی' و 'پشیمانی از زندگی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۰۳۳
ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم
میان خار ملامت چو چشم حیرانم
چو خاک پات نیم آب زندگی چکنم
به خاکپای تو کز زندگی پشیمانم
مپرس حال پریشان ببین که زلف ترا
صبا چگونه پریشان کند پریشانم
کجاست خضر سعادت که من ز بخت سیاه
اسیر ظلمتم و چاره یی نمیدانم
ز روی او نکنی شرم از خدا اهلی
که بت پرستی و گویی که من مسلمانم
میان خار ملامت چو چشم حیرانم
چو خاک پات نیم آب زندگی چکنم
به خاکپای تو کز زندگی پشیمانم
مپرس حال پریشان ببین که زلف ترا
صبا چگونه پریشان کند پریشانم
کجاست خضر سعادت که من ز بخت سیاه
اسیر ظلمتم و چاره یی نمیدانم
ز روی او نکنی شرم از خدا اهلی
که بت پرستی و گویی که من مسلمانم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.