۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴۳

من که چون لاله ز داغ تو بر افروخته ام
رخ بر افروخته ام از می و دلسوخته ام

رشته جان مرا سوزن مژگان تو بس
زین سبب چشم و دل از هر دو جهان دوخته ام

غرقه بحر غمم چاره من خاموشیست
گرچه در دل همه خون چون صدف اندوخته ام

باطن از مهر تو چون جام جمم غیب نماست
تا نگویی که همین ظاهری افروخته ام

در دهن نام حبیب است چو طوطی اهلی
که ز استاد همین یکسخن آموخته ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.