هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و حسرت‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از درد دل، گریه‌های بی‌پایان، و رنج‌های عاشقانه می‌نویسد و آرزو می‌کند که بتواند این حسرت را از دل بیرون کند. همچنین، او از مجنون‌وارگی و تشنگی عشق یاد می‌کند و از خداوند طلب رحمت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های سنگین و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵۱

دل چو کوه از حسرت لعل تو خونشد چونکم
سالها باید که این حسرت ز دل بیرون کنم

گرنه رسوا سازدم بوی محبت نافه وار
پوست درپوشم چو آهو شیوه مجنون کنم

گر بقدر گریه آبم در جگر باشد چو ابر
آنقدر گریم که کوه و دشت را جیحون کنم

گه گهی در کنج غم از گریه سازم دل تهی
بازآیم سوی آن بدخو و دل پر خون کنم

سوختم چون اهلی لب تشنه یارب رحم کن
بیش ازین از چشمه حیوان صبوری چون کنم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.