هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق ناکام مینالد. او از غم هجران، اشک خونین میریزد و مرگ را به تلخی هجر ترجیح میدهد. عشق او را چنان سوزانده که مانند شیشهای شفاف، درد درونش آشکار است. او از دیوانگی و جنون نهراسیده و از جفای روزگار شکایت دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، غم و اندوه و مفاهیم انتزاعی مانند مرگ و جنون است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است مناسب حال آنان نباشد.
شمارهٔ ۱۰۵۲
من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون کنم
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون کنم
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون کنم
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون کنم
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.