هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌نالد و خود را مانند شمعی توصیف می‌کند که در غم معشوق می‌سوزد و نابود می‌شود. او از سرو ناز معشوق و خود را همچون گیاهی در پای او می‌بیند که از خاک برآمده و باز به خاک تبدیل شده است. شاعر از غم عشق چنان می‌نالد که سینه‌اش از ناخن‌های غم چاک چاک شده و دلش را همچون آینه‌ای پاک برای تجلی صورت معشوق می‌داند. در نهایت، او خود را درمانده و بی‌پناه در برابر درد عشق می‌بیند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۶۷

چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم
گداختم ز غمت سوختم هلاک شدم

تو سرو نازی و من آن گیا که در قدمت
ز خاک رستم و هم در ره تو خاک شدم

ز بسکه سینه بناخن همی کنم از غم
ز چاک خرقه نگه کن که سینه چاک شدم

از آن شدست دلم جلوه گاه صورت تو
که همچو آینه از گرد تیره پاک شدم

بجز هلاک چو اهلی دوا ندارم هیچ
ز بسکه از غم عشق تو دردناک شدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.