۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶۷

چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم
گداختم ز غمت سوختم هلاک شدم

تو سرو نازی و من آن گیا که در قدمت
ز خاک رستم و هم در ره تو خاک شدم

ز بسکه سینه بناخن همی کنم از غم
ز چاک خرقه نگه کن که سینه چاک شدم

از آن شدست دلم جلوه گاه صورت تو
که همچو آینه از گرد تیره پاک شدم

بجز هلاک چو اهلی دوا ندارم هیچ
ز بسکه از غم عشق تو دردناک شدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.