۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۰

عاشق مستم و محنت زده از بار دلم
دوستان عفو کنیدم که گرفتار دلم

همه کس در پی تیمار و دل من ز جنون
سنگ بر سینه زنان در پی آزار دلم

خار خار دلم از زخم زبان کم نشود
مگر آن سوزن مژگان بکشد خار دلم

دل خرید از کف غم بازم و بفروخت بدوست
خود فروشی نکنم بنده بازار دلم

عیب من از رخ معشوق نشاید اهلی
که مرا خود هنر اینست که در کار دلم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.