۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۸

شور ستمت چند کند دور ز خویشم
شوری مکن ای کان نمک بادل ریشم

خونریزی مژگان تو ای مرهم دل چند
تا چند زنی بر دل ریش اینهمه ریشم

گر سرکشم از داغ تو ایشمع جفا کیش
پروانه صفت سوختنی در همه کیشم

در پیش تو واپس ترم از جمله ولیکن
آندم که کشی تیغ بقتل از همه پیشم

از ذره کمم لیک گر از مهر نسیمی
در عشق تو خورشید صفت از همه بیشم

تنها نه که بیگانه ام از خلق چو اهلی
بیگانه صفت بهر تو بیگانه خویشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.