هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و رنج عشق ناکام میگوید. او خود را غرق در خون اشکها، شکستهتر از هلال ماه، و سوخته از آتش درون توصیف میکند. وی از زندگی خارج شده و مانند پروانهای است که از شمع فاصله گرفته. با وجود رنجهای فراوان، اشکهایش مانند گلهای لاله شکفته شدهاند. شاعر آرزو میکند در گلشن وصال معشوق باشد، اما بهجای آن، بهدلیل بخت بد، در گلخن افتاده است. در پایان، او خود را مانند کوه بیستون میداند که زیر بار ستم خرد شده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که درک آن برای سنین پایین دشوار بوده و ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۰۸۱
ز اشک همچو شفق بیتو غرق خون شده ام
شکسته تر ز هلالم ببین که چون شده ام
تو خواستی جگرم پاره پاره لاله صفت
بهر صفت که تو میخواستی کنون شده ام
مرا بحلقه مستان زنده دل ره نیست
که من ز دایره زندگی برون شده ام
برون فتاده چو پروانه ام ز صحبت شمع
ز بسکه سوخته از آتش درون شده ام
چو سبزه خشک شدم راز دل نگفتم هیچ
اگرچه جمله زبانم عجب زبون شده ام
دلم ز گریه خون گرچه سوختم باری
شکفته تر ز گل اشک لاله گون شده ام
مرا به گلشن وصل تو جای بایستی
به گلخن از ستم بخت واژگون شده ام
مگو که کوهکنم از ستمکشی اهلی
که من ز بار ستم کوه بیستون شده ام
شکسته تر ز هلالم ببین که چون شده ام
تو خواستی جگرم پاره پاره لاله صفت
بهر صفت که تو میخواستی کنون شده ام
مرا بحلقه مستان زنده دل ره نیست
که من ز دایره زندگی برون شده ام
برون فتاده چو پروانه ام ز صحبت شمع
ز بسکه سوخته از آتش درون شده ام
چو سبزه خشک شدم راز دل نگفتم هیچ
اگرچه جمله زبانم عجب زبون شده ام
دلم ز گریه خون گرچه سوختم باری
شکفته تر ز گل اشک لاله گون شده ام
مرا به گلشن وصل تو جای بایستی
به گلخن از ستم بخت واژگون شده ام
مگو که کوهکنم از ستمکشی اهلی
که من ز بار ستم کوه بیستون شده ام
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.