۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸۰

تشنه درد توام وز پی درمان نروم
گر بمیرم بسر چشمه حیوان نروم

چه بهار و چه خزان بیخبرم از گل و خار
زانکه بی روی تو هرگز بگلستان نروم

بسکه از غیر تو ای گل چو صبا خار خورم
هیچگه سوی تو نایم که پریشان نروم

گر در آتش طلبد عشق توام شمع صفت
کشتنی باشم اگر خرم و خندان نروم

بلبل مستم اگر بر سر خارم چه عجب
خار در چشمم اگر بر سر پیکان نروم

بامید لب شیرین تو فرهاد صفت
میکنم جانی و باشد که بحرمان نروم

غرقه در خون دلم پیش سگانش اهلی
باشد آلوده ازین منزل پاکان نروم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.