هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید که راه چاره‌ای جز تسلیم شدن نمی‌یابد. او از بهار عمرش که در غم عشق به خزان تبدیل شده سخن می‌گوید و از جور و ستم معشوق شکایت دارد. شاعر حتی در تاریکی شب با هزاران مشعل آه، مه‌ای مانند معشوق نمی‌یابد و از درد دل و زخم‌های عشق می‌نالد. او همچنین از نبود صفا و محبت راستین در میان مردم شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۸۳

چو چاره از غم خونخواره نمییابم
جز آنکه جان بدهم چاره یی نمی یابم

بهار عمر خزان کردم از غمت ایگل
هنوز فرصت نظاره یی نمی یابم

ز دست جور تو آواره جهان گشتم
ولیک همچو خود آواره یی نمی یابم

هنوز تیره شبم با هزار مشعل آه
شبی که همچو تو مهپاره یی نمی یابم

خوشم بخواری دل با هزار زخم زبان
بسختی دل خود خاره یی نمی یابم

شبم نمیرود از غصه خواب اگر روزی
ملامتی ز ستمکاره یی نمی یابم

بجان دوست که هرگز ز خانقه اهلی
صفای محبت میخواره یی نمی یابم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.