هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از دیرباز عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از همان ابتدا زیبایی و جذابیت معشوق را مانند خورشیدی درخشان می‌دید، در حالی که دیگران دیرتر متوجه آن شدند. شاعر از غمزه‌های معشوق که برای دیگران بی‌آزار می‌نماید، اما برای او مانند تیری دلدوز است، یاد می‌کند. او به روزهای خوش گذشته و شب‌هایی که در جمع معشوق سپری می‌کرد، اشاره دارد و از چشمان سحرآمیز معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۸۴

من از اول ترا خورشید عالم سوز میدیدم
همه امروز می بینند و من آنروز میدیدم

بیاران مینمود از غمزه چشمت مردمی لیکن
من از آن غمزه در دل ناوک دلدوز میدیدم

ز هجرم تیره بخت اکنون کجا شد آن نکو بختی
که خورشید رخت از طالع فیروز میدیدم

خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان
ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم

هم از اول که من گشتم چو اهلی مست چشم تو
نشان جادویی زان چشم سحر آموز میدیدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.