۱۵۰ بار خوانده شده
می بده کز غم دنیا دمی آسوده شویم
کار دنیاست مبادا که دل آلوده شویم
خیز تا صحبت رندان دل ما تازه کند
چند در خانقه و مدرسه فرسوده شویم
کار عالم چو بغم خوردن ماراست نشد
شاد بهتر که ملول از غم بیهوده شویم
دو جهان گر نبود ما نه از آن رندانیم
که پریشان ز غم بوده و نابوده شویم
بهزاران هوس آلوده لبت چون بوسم
مگر آن دم که چو می از همه پالوده شویم
سوختیم از غم و در دیده ارباب نظر
سرمه گردیم گرت زیر قدم سوده شویم
بس دویدیم چو اهلی همه سو از پی دل
اینزمان کشته شویم از همه آسوده شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کار دنیاست مبادا که دل آلوده شویم
خیز تا صحبت رندان دل ما تازه کند
چند در خانقه و مدرسه فرسوده شویم
کار عالم چو بغم خوردن ماراست نشد
شاد بهتر که ملول از غم بیهوده شویم
دو جهان گر نبود ما نه از آن رندانیم
که پریشان ز غم بوده و نابوده شویم
بهزاران هوس آلوده لبت چون بوسم
مگر آن دم که چو می از همه پالوده شویم
سوختیم از غم و در دیده ارباب نظر
سرمه گردیم گرت زیر قدم سوده شویم
بس دویدیم چو اهلی همه سو از پی دل
اینزمان کشته شویم از همه آسوده شویم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.