۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۰

من از صفای درون گر ز خود برون آیم
چو آب دیده توان کز درت درون آیم

اگرچه باد اجل برکند نهال تنم
اسیر خویشتنم جانب تو چون آیم

تو همچو باد روی من چو خاک مضطربم
مگر دمی بنشینی که باسکون آیم

چو آب دیده سبکروحتر از آنم من
که گر بسنجیم از خاک ره فزون آیم

هزار همچو تو اهلی کم است در ره عشق
منت بدرگه آن دوست رهنمون آیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.