۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۲

من سوخته داغ درون پرور عشقم
گر کعبه شوم حلقه بگوش در عشقم

ز آن آتش رسوایی من صد علم افراخت
تا عقل بداند که من از لشکر عشقم

چون ذره به مه دل ندهم مهر پرستم
آری همه حسنی نبود در خور عشقم

فرزند غمم از ازل آورده ام این درد
پرورده درد از پدر و مادر عشقم

هر کسکه چو اهلی ورق عشق مرا خواند
دانست که من آیتی از دفتر عشقم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.