هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و محبت عمیق خود سخن میگوید و بیان میکند که وجودش با عشق معشوق ارزش یافته است. او خود را خاکی میداند که با مهر معشوق بالا آمده و شرف یافته است. شاعر تأکید میکند که در جهان جز معشوق چیزی را درک نمیکند و با وجود گناهکار بودن، خود را پاک میداند. در پایان، به خاک پای معشوق سوگند میخورد که حتی اگر در اوج آسمانها باشد، خاک پای معشوق است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه و پاکی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۰۹۷
مگو که سر بگریبان نشسته غمناکم
که مست بوی محبت ز سینه چاکم
چو ذر مهر تو از خاک برگرفت مرا
همین بود شرفم ورنه من همان خاکم
نظر بدیده ادراک در جهان کردم
بجز تو هیچ نیاید بچشم ادراکم
خوشم به رندی و آلوده نیستم از زهد
اگرچه غرق گناهم ازین گنه پاکم
بخاکپای تو سوگند میخورد اهلی
که خاک پای توام گر بر اوج افلاکم
که مست بوی محبت ز سینه چاکم
چو ذر مهر تو از خاک برگرفت مرا
همین بود شرفم ورنه من همان خاکم
نظر بدیده ادراک در جهان کردم
بجز تو هیچ نیاید بچشم ادراکم
خوشم به رندی و آلوده نیستم از زهد
اگرچه غرق گناهم ازین گنه پاکم
بخاکپای تو سوگند میخورد اهلی
که خاک پای توام گر بر اوج افلاکم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.