۱۴۶ بار خوانده شده
ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکین هم
چه رخی گشاده دارد که کند گره جبین هم
ز غم بهشت رویی من خسته را چه دوزخ
جگریست پر ز آتش نفسی است آتشین هم
بکشد هزار عاشق نکشیده تیغ و شاید
که برون چو غنچه نارد سر دست و آستین هم
سگ آهوان چشمت به نیاز صد چو مجنون
نه همین نیازمندان که هزار نازنین هم
چه کنم کجا گریزم ز کمان ابروی او
گر ازین کمان گریزم اجلست در کمین هم
بنشاط و ناز خلقی گل وصل باز چیدند
من و جور باغبانان نه همان گل و همین هم
همه عمر چشم اهلی بجمال یار بازست
نه نظر بر آسمانش نه نگاه بر زمین هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
چه رخی گشاده دارد که کند گره جبین هم
ز غم بهشت رویی من خسته را چه دوزخ
جگریست پر ز آتش نفسی است آتشین هم
بکشد هزار عاشق نکشیده تیغ و شاید
که برون چو غنچه نارد سر دست و آستین هم
سگ آهوان چشمت به نیاز صد چو مجنون
نه همین نیازمندان که هزار نازنین هم
چه کنم کجا گریزم ز کمان ابروی او
گر ازین کمان گریزم اجلست در کمین هم
بنشاط و ناز خلقی گل وصل باز چیدند
من و جور باغبانان نه همان گل و همین هم
همه عمر چشم اهلی بجمال یار بازست
نه نظر بر آسمانش نه نگاه بر زمین هم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.