هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، خود را ذره‌ای خاک در کوی معشوق می‌داند و ترجیح می‌دهد غبار دل مردم باشد تا اینکه در بند ترحم رقیبان معشوق بماند. او از مستی عشق و تأثیر بوی معشوق بر دلش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی اگر به خاک تبدیل شود، ترجیح می‌دهد خشت سر خم باشد. شاعر درد و رنج را بر تنعم ترجیح می‌دهد و حاضر است برای عشقش جان دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و رنج‌کشی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۰۶

ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم
به که یکذره غبار دل مردم باشم

اینچه مستی است که چونغنچه ببوی تو مرا
چاک گردد دل و در عین تبسم باشم

صاف می گر نبود درد سفالیست بسم
من نه آنم که مقید به تنعم باشم

گر کشندم نکنم ناله که مردن به از آن
کز رقیبان تو در بند ترحم باشم

اهلی از میکده بیرون نروم تا بابد
بلکه گر خاک شوم خشت سر خم باشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.