هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او احساس درماندگی در برابر تقدیر و نداشتن چاره‌ای جز ناله و شکایت دارد. همچنین، از دیوانگی ناشی از عشق و بی‌توجهی به زهد و طعنه‌های دیگران می‌گوید. در نهایت، او به تقصیرهای خود در راه طاعت اشاره می‌کند اما شکرگزار است که در سجده‌اش تقصیری ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با بیان رنج‌های عاطفی و فلسفی، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۱۱۲

شرگشته ام و چاره تقدیر ندارم
در مانده تقدیرم و تدبیر ندارم

منصور فت گر بکشندم بسردار
از عشق تو جز ناله شبگیر ندارم

دیوانه بصد عقل من غمزده جانست
من غایتش اینست که زنجیر ندارم

زاهد چه زند بر دل ما ناوک طعنه
من هم نه در ترکش ازین تیر ندارم

هر سرو که برخاست منش لاله باغم
کو داغ جوانی که من پیر ندارم

تقصیر اگر میکنم اندر ره طاعت
در سجده او شکر که تقصیر ندارم

اهلی نبود خواب مرا از غم عشقش
خواب دگران را سر تعبیر ندارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.