۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۱۴

خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم
آبی زنم دیده دهی بر دل خاکم

شادی که برویم دگر از خاک چو سبزه
گر سایه سرو تو شود مایل خاکم

ای بحر کرم باز بیک موج عنایت
برهان ز جگر تشنگی ساحل خاکم

دل مرغ سر بام تو شد من سگ کویت
او قابل عرش آمد و من قابل خاکم

اهلی چو سر از خاک بر آرم بقیامت
جز سبزه حسرت نبود حاصل خاکم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.