هوش مصنوعی: شاعر در این متن از آرزوی خود برای رسیدن به آرامش و سایه‌ی لطف معشوق سخن می‌گوید. او خود را خاکی و بی‌ارزش می‌داند و معشوق را چون سروی بلند و بخشنده توصیف می‌کند. شاعر از تشنگی روح خود می‌گوید و امیدوار است که با لطف معشوق، از این درد رها شود. در نهایت، او حسرت سبزه‌ای را می‌خورد که از خاک می‌روید و به زندگی ادامه می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۱۴

خوش آنکه نهی پای بسر منزل خاکم
آبی زنم دیده دهی بر دل خاکم

شادی که برویم دگر از خاک چو سبزه
گر سایه سرو تو شود مایل خاکم

ای بحر کرم باز بیک موج عنایت
برهان ز جگر تشنگی ساحل خاکم

دل مرغ سر بام تو شد من سگ کویت
او قابل عرش آمد و من قابل خاکم

اهلی چو سر از خاک بر آرم بقیامت
جز سبزه حسرت نبود حاصل خاکم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.