هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و عشق نافرجام خود مینالد. او از دیدههای گریان، شهیدان عشق، و مشتاقی خود برای وصال معشوق سخن میگوید. همچنین، از نالههایش مانند مرغان قفس و پریشانی دل خود یاد میکند و امیدوار است که معشوق با لطفش مرهمی بر زخمهایش باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۱۱۹
رخ بخون سرخ کند دیده گریان خودم
نا بدین رنگ شماری ز شهیدان خودم
میل جانبخشی عیسی نکنم بی لب تو
بلکه در هجر تو بیزار هم از جان خودم
چکنم گر نکنم ناله چو مرغان قفس
مرغ مهجورم و مشتاق گلستان خودم
تا کی از گریه دلم ریش شود هم تو مگر
مرهمی لطف کنی از لب خندان خودم
گر سرم گوی کنی باد فدای سر تو
گو بچوگان که مران از سر میدان خودم
دوستان جمع و من آشفته ز دست دل خود
از که نالم من مسکین که پریشان خودم
همه حیران جمال تو و من چون اهلی
زنده چون مانده ام از هجر تو حیران خودم
نا بدین رنگ شماری ز شهیدان خودم
میل جانبخشی عیسی نکنم بی لب تو
بلکه در هجر تو بیزار هم از جان خودم
چکنم گر نکنم ناله چو مرغان قفس
مرغ مهجورم و مشتاق گلستان خودم
تا کی از گریه دلم ریش شود هم تو مگر
مرهمی لطف کنی از لب خندان خودم
گر سرم گوی کنی باد فدای سر تو
گو بچوگان که مران از سر میدان خودم
دوستان جمع و من آشفته ز دست دل خود
از که نالم من مسکین که پریشان خودم
همه حیران جمال تو و من چون اهلی
زنده چون مانده ام از هجر تو حیران خودم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.