۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۱

از جهان چون لاله داغت ایسهی قد میبریم
از ازل آورده ایم این داغ و با خود میبریم

میرویم ازین چمن با دست خالی همچو گل
داغ دل کاورده ایم اینجا یکی صد میبریم

جان من با عاشقان گر بد کنی نیکو بود
با رقیبان گر نکویی میکنی بد میبریم

ساقیا از غمزه ما را می بحد خود بده
ورنه عیب ما مکن گر مستی از حد میبریم

غلغل عیش حریفان است در طاس فلک
ما همین درد سر از طاق زبرجد میبریم

غم مخور اهلی که آخر در حریم وصل دوست
ره بیمن دولت آل محمد میبریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.