هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و هجران معشوقی سرکش و بی‌وفا می‌نالد. او از جور و بیدادی معشوق شکایت دارد و حال خود را خراب و ناتوان توصیف می‌کند. هجران معشوق برایش محنت‌بار است و وصال او نیز حسرت‌آفرین. شاعر خود را مانند مجنون، سرگشته و آواره می‌داند و از زیبایی‌های فریبنده معشوق مانند چشمان آهوگونه و روی نسترن‌گونش سخن می‌گوید. او از عشق نافرجام خود می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش از آن زلف‌های معشوق بهره‌ای می‌داشت. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که عشق معشوق حتی پارسایان را نیز به میخواری می‌کشاند و از آه آتشین خود می‌گوید که حتی گلی بر زمین باقی نگذاشته است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق، هجران، و توصیفات شاعرانه نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۲۳

من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم
حالم خراب از جور او کار دل بیچاره هم

هجرش همه محنت بود وصل آتش حسرت بود
نی دوریم طاقت بود نی طاقت نظاره هم

ز آهوی چشم آنجوان این پیر زار ناتوان
مجنون صفت شد در جهان سرگشته و آواره هم

رویی چو برگ نسترن چشمی چو آهوی ختن
مردم فریب و راهزن کافر دل و عیاره هم

تا کی بقصد جان ما زلفش کشد باد صبا
ایکاش از آن زلف دوتا ما را رسد یکتاره هم

زد عاشق ناشاد او صد جامه چاک از یاد او
گر این بود بیداد او جانها شود صد پاره هم

با چشم مست دلربا گر بنگرد آن بیوفا
خلوت نشین پارسا عاشق شود میخواره ام

گر من برم زان سرو قد این داغها زیر لحد
گلهای آتش تا ابد خیزد ز خار از خاره هم

دور از رخ آن نازنین اهلی ز آه آتشین
نگذاشت یک گل در زمین بر آسمان استاره هم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.