۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۷

اگرچه رسم بود دل بدلستان دادن
بدست دل نتوان بیش ازین عنان دادن

سپرده ام دل خود را بدست خونخواری
که راضیم ز رهیدن ازو بجان دادن

ز زهر چشم تو مردم یکی بخند آخر
که زهر نیز بشیرینی توان دادن

بپایبوس تو در بزم وصل اگر رسم
خوش است به بوسه گهی هم بر آستان دادن

نه آنچنان ز تو اهلی شدست خانه خراب
که از خرابی او میتوان نشان دادن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.