۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۸

ایکه دین و دلم ایثار تو خواهد بودن
یار من شو که خدا یار تو خواهد بودن

بیتو جایی که قراری بودم ای خورشید
هم مگر سایه دیوار تو خواهد بودن

آن حلاوت دل من از مگس شهد تو دید
که همه عمر گرفتار تو خواهد بودن

کشتن من که هم از جرم خریداری نیست
عاقبت در سر بازار تو خواهد بودن

اهلی آنروز که در بحر فنا غرقه بود
همچنان تشنه دیدار تو خواهد بودن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.