۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳۶

دو ضعیفیم من و سایه در آنراه شدن
گه منم باز پس از سایه و گه سایه ز من

ایکه چون سایه مرا مهر تو برداشت ز خاک
چونکه بر داشتیم باز بخاکم مفکن

رچه خواهی بکن آزار دل زار مکن
جام جم گر شکنی غم نبود دل مشکن

باغبان جامه درد همچو گل از دست رخت
که بدور تو نگه کس نکند سرو و سمن

بقلم هم نکشد مثل تو صورتگر چین
سرو نازی که بود لاله رخ و غنچه دهن

آفتابا بچمن گر گذری سرو صفت
سجده قد تو چون سایه کند سرو چمن

اهلی از داغ بتان شرط وفا سوختن است
یا بسوز از غم او یا ز وفا لاف مزن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.