۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵۷

ای تو بروی همچو مه چشم و چراغ عاشقان
راحت جان بیدلان مرهم داغ عاشقان

روشنی دو دیده یی، مونس دل رمیده یی
تازه بهار این چمن نوگل باغ عاشقان

بسکه ز دیدن رخت سیر نمیشود نظر
یکنفس از نظاره ات نیست فراغ عاشقان

گرنه نسیم رحمتت روز جزا رسد بخلق
بوی بهشت کی کند تازه دماغ عاشقان

اهلی از آفت فنا غم نخوریم تا ابد
کز رخ شمع ما بود زنده چراغ عاشقان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.