۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۳

آشفته ام از هجر و تو آشفته تر از من
من بیخبر از خویش و تو هم بیخبر از من

گفتم که صنوبر غم قدت برد از دل
او نیز خرابست بصد دل بتر از من

از پند عزیزان زره خواری عشقت
گر من گذرم عشق ندارد گذر از من

گرد دل از آهستگی خواهش جورت
عشق تو فرو شست بخون جگر از من

چونشمع من استاده بجان بهر هلاکم
میرم ز فرح گر بودت میل سر از من

کارم چو مه نو بتمنا می کشد از هجر
خورشید صفت گر نکنی کم نظر از من

اهلی قدری دامنم آلوده گر از می
شاید که قضا عفو کند اینقدر از من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.