هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از سنگدلی معشوق و دلشکستگی خود شکایت دارد و با اشاره به فرهاد و شیرین، عشق فداکارانه را ستایش میکند. همچنین، از تأثیر آتش سودای معشوق بر زندگی خود میگوید و پایان کار را به آتشکدهای تشبیه میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دلشکستگی و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۱۶۷
دل شکستند بسنگین دلیم سیمتنان
آه از این سنگدلان وای ازین دلشکنان
چشم من گر سپر ناوک مژگان سازی
به که در دیده مردم گذری غمزه زنان
گر چو فرهاد شوم کشته خوبان چه غمست
جان شیرین بفدای لب شیرین دهنان
خار از آنیم که با خاک برابر شده است
زرد رخساره ما در ره سیمین بدنان
اهلی از آتش سودای بتان خواهد شد
عاقبت خاک تو آتشکده برهمنان
آه از این سنگدلان وای ازین دلشکنان
چشم من گر سپر ناوک مژگان سازی
به که در دیده مردم گذری غمزه زنان
گر چو فرهاد شوم کشته خوبان چه غمست
جان شیرین بفدای لب شیرین دهنان
خار از آنیم که با خاک برابر شده است
زرد رخساره ما در ره سیمین بدنان
اهلی از آتش سودای بتان خواهد شد
عاقبت خاک تو آتشکده برهمنان
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.