۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷۱

ایشوخ پر کرشمه کم التفات من
تلخست بی لب شکرینت حیات من

من جرعه حیات هوس داشتم ز خضر
خط لبت نوشت بکوثر برات من

آب دهان بخاک فکندی و خضر گفت
ایخاک رهگذار تو آب حیات من

با آن فسون غمزه چه سنجد فسانه ام
باطره ات چکار کند ترهات من

چون میرم از هوای تو خوانند عاشقان
درس وفای عشق ز لوح وفات من

عیسی دمی که میکشد و زنده میکند
او را چه غم بود ز حیات و ممات من

اهلی بعشقبازی و منصوبه غمت
مجنون که شاه عرصه عشق است مات من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.