هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که در لحظات سخت و حتی در آستانه مرگ، با کلمات شیرینش او را تسکین دهد. شاعر به زیبایی‌های معشوق اشاره می‌کند و از او می‌خواهد که با رفتارهایش دردهایش را التیام بخشد. همچنین، او به امید وصال و آرامش در آخرت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۱۸۰

وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن
تلخی زهر اجل در دل من شیرین کن

من نگویم که مرا عشوه وصل تو دواست
تو بهر شیوه که خواهی دل من تسکین کن

سیرت از غمزه دیدار نشاید دیدن
یکنفس خواب کن و دیده من بالین کن

گر بر آنی که پس از مرگ به کوثر برسم
یک دو حرف از لب شیرین خودت تلقین کن

دیده ام پاس خیالت تو بخار مژه داشت
ناوک خود همه در دیده من پرچین کن

زرد رویم مهل ایگریه درین آخر عمر
چونخزان چهره ام از خونجگر رنگین کن

در خم زلف تو اهلی دل مسکین خون کرد
زلف مشکین بگشا فکر دل مسکین کن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.