۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸۵

من زار و دل غمزده هم زار تر از من
در عشق تو کس نیست گرفتار از من

کار همه دشوار شد از عشق ولیکن
بر کس نبود عشق تو دشوار تر از من

بیمارم و غیر از دل خود نیست طبیبم
او نیز بصد مرتبه بیمار تر از من

خواهم که بعیاریت از دست برم جان
ترسم که بود چشم تو عیارتر از من

بر جان من آزار رقیبان تو بیشست
هرچند که کس نیست کم آزارتر از من

حال شب و سیر فلک از دیده من پرس
کس نیست درین دایره بیدارتر از من

اهلی همه کس در ره دل خوار شود لیک
خاری ز زمین سر نزند خوارتر از من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.