هوش مصنوعی: این متن عرفانی و معنوی از مولانا یا شاعری مشابه، درباره رهایی از تعلقات دنیوی و پیوستن به معشوق حقیقی (خدا) سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که رحم کند و او را به یقین برساند. همچنین، اشاره‌ای به قدرت معجزه‌آسای عشق و نیاز به رهایی روح از قید تن دارد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌ها ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۱۱۹۴

تن را بسوز و جانرا با دوست همنشین کن
احرام کعبه جان گر میکنی چنین کن

از زخم ناوک غم شد سینه رخنه رخنه
گر حال دل ندانی آن را قیاس این کن

جادو وشان بیدین در بند دستبردند
بهر خدا که دستی بیرون از آستین کن

دارم گمان که لعلت جانبخش چونمسیح است
بگشا لب و گمانم یکبارگی یقین کن

هنگام برق غیرت یک خرمن است کاهی
ای خرمن نکویی رحمی بخوشه چین کن

جان حزین تواند کز قید تن گریزد
اهلی تو گر توانی فکر دل حزین کن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.