هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های زندگی خود می‌گوید و بخت بد را عامل اصلی این مصائب می‌داند. او از عشق نافرجام، نابودی و فنا سخن می‌گوید و احساس می‌کند که دشمنانش کمتر از بخت بد به او آسیب زده‌اند. همچنین، او از غم و اندوه عمیق خود و ناامیدی از زندگی می‌نویسد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند رنج، ناامیدی و مرگ است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، این نوع اشعار معمولاً برای سنین بالاتر که تجربه‌ی زندگی بیشتری دارند، قابل‌درک و ارتباط‌پذیرتر هستند.

شمارهٔ ۱۱۹۵

خون شد ز بخت بد جگر لخت لخت من
دشمن نکرد آنچه بمن کرد بخت من

چندان نسیم عشق تو بنشست در کمین
کاخر چو گل بباد فنا داد رخت من

با من چو کوهکن دل کوه است در فغان
از کار سخت من نه که از جان سخت من

چون من بآب دیده درختی نشانده ام
جز خون دل چه گل بدمد از درخت من

جاییکه صد چو تخت سلیمان رود بباد
اهلی ببستتخته تابوت تخت من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.