هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنجهای دلشکستگی میگوید. او از درد دوری معشوق و بیتوجهی او رنج میبرد، اما با وجود این، عشقش پایدار است. شاعر از مفاهیمی مانند خاکساری در راه معشوق، تاریکی زندگی بدون او، و امید به حل مشکلات با کمک پیر مغان سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دلشکستگی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۱۹۷
گرچه از داغ تو سوزد دل بیحاصل من
نزنم دم که کسی بو نبرد از دل من
جز سفال سگ کویت نشود خاک تنم
غیر از این خاصیتی نیست در آب و گل من
خانه روشن نشود تا تو نیایی ز درم
که چراغی نبود غیر تو در محفل من
صید بی بختم اگر دوست بسنگم نکشد
عجبی نیست که ننگش بود از بسمل من
آفتاب از مژه جاروب زند خاک درم
که مشرف کند آن شاه بتان منزل من
مشکلی سخت بود مفلسی و رنج خمار
هم مگر پیر مغان حل کند این مشکل من
اهلی افسوس که از وصل چراغ رخ دوست
شمع مقصود نیفروخت دل غافل من
نزنم دم که کسی بو نبرد از دل من
جز سفال سگ کویت نشود خاک تنم
غیر از این خاصیتی نیست در آب و گل من
خانه روشن نشود تا تو نیایی ز درم
که چراغی نبود غیر تو در محفل من
صید بی بختم اگر دوست بسنگم نکشد
عجبی نیست که ننگش بود از بسمل من
آفتاب از مژه جاروب زند خاک درم
که مشرف کند آن شاه بتان منزل من
مشکلی سخت بود مفلسی و رنج خمار
هم مگر پیر مغان حل کند این مشکل من
اهلی افسوس که از وصل چراغ رخ دوست
شمع مقصود نیفروخت دل غافل من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.