هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و رنج عشق سخن می‌گوید. شاعر از عشقی پرتلاطم و نافرجام می‌نالد که با وجود رنج‌های بسیار، صبر و تحمل می‌کند. او زیبایی معشوق را ستایش می‌کند اما از ناز و غرور او نیز شکایت دارد. شعر با تصاویری مانند یوسف و زلیخا و اشاره به خزان و گل، حالات عاشقانه و غمگین را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها جذاب نباشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و تاریخی مانند یوسف و زلیخا نیاز به دانش ادبی نسبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۰۰

تا بکی چون سگ بنالد عاشق شبگرد او
سوختم از درد او آه و فغان از درد او

عاشق بسیار صبری همچو من باید که هست
حسن او بسیار ناز حسن هم در خورد او

بر سر لطفست و کسرا بر عتابش دست نیست
گر سمند کین برانگیزد که یابد گرد او

روی گردون پر غبار از ذره باشد پیش دوست
خاک بر سر میکند خورشید عالم گرد او

یوسف ما گر فروشد ناز حسن و دلبری
صد زلیخا در خریداری نباشد مرد او

از خزان آه عاشق یارب آن گل دور دار
زانکه شد گرم و نمی ترسد ز آه سرد او

اهلی از آه تهی جز روی زردی نیستش
پیش روی گلرخان باشد چه روی زرد او
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.