۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۶

سایم همه شب روی خود بر خاک دور از روی تو
باشد شبی ای سیمتن آسایم از پهلوی تو

دورم من و نزدیک تو نتوانم از ضعف آمدن
کاهم ز غم باشد مرا بادی رساند سوی تو

تا بر زبان دیگری نام تو باری نگذرد
غیرت نخواهد تا کنم از خلق جستجوی تو

وقتی پی تسکین دل میدید می کوی ترا
اکنون شود دردم فزون چون بیتو بینم کوی تو

از وحشت تنهاییش اهلی برآید جان ز تن
گر نی بپرسش آیدش گه گه خیال روی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.