۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۸

صیدم نکرد غنچه لبی جز به گفتگو
من مرغ زیرکم ندهم دل به رنگ و بو

من کیستم که دولت وصلش کنم خیال
خوش دولتی است گر گذرم در خیال او

در کعبه شرف چو سعادت نشد رفیق
اینهم سعادتی است که میرم به جستجو

داند که ملک حسن بود زان او از آن
شاهانه میکند سخن آن شوخ تندخو

اهلی بسوز اگر هوست پاکدامنی است
کین خرقه تو پاک نگردد به شست و شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.